تغییرات

منظور از تغییرات ، تغییرات روحیه ای میباشد .برای رسیدن به خوشبختی باید از مرز ناامنی ، غمگین بودن و دلهره گذشت . وقتی من با شما صحبت میکنم احساس خوبی بهم دست میده و شما هم مسلماً همین احساس را خواهید داشت وقتی من از صحبت کردن با شما خوشحال می شوم ،مسلما شما هم خوشحال خواهید شد(شعور جمعی) . برای تغییرات باید ابتدا نقاط قابل تغییر را در خود پیدا کنیم. خوشحالی با من برون و شادی با من درون یعنی روحیه سرو کار دارد، خوشحالی و غمگینی را باید ابراز کرد . درون گراها بخصوص در مواقعی که احساس نا امنی میکنند به سختی از لانه اشان بیرون میایند، زوج های جوان نبایستی فقط در کنار یکدیگر باشند بلکه با هم کنار بیایند.
وابستگی یعنی یک روح در دو بدن یعنی هرچی یکی گفت دیگری تایید کند در چنین حالتی افکار آزاد و خلاقیت از بین می رود.افراد وابسته هرگز نمی‌توانند شانسها و فرصت های خود را ببینند. وقتی عزت نفس کم شد عقلی ها بدنبال احترام گذاشتن دیگران هستند و با کمترین بی احترامی از کوره در میروند . برای آن‌ها احترام مهمتر از محبت می‌باشد.
یکی از مشکلاتی آن‌ها دارند آن است که فقط معایب افراد را می‌بینند حتی اگر یک درصد باشد.
برای اینکه معایب خود را تبدیل محاسن نمایی بایستی انگیزه کافی داشته باشی ، تغییرات در اولویت‌های زندگی‌ات نه تنها زندگی‌ات را از یکنواختی در می‌آورد بلکه ایده و انگیزه‌های جدیدی را بر سر راحت قرار می‌دهد.
اگر عقلی هستی ، احترام برایت مهمتر از محبت است و طرف مقابلت اگر قلبی باشد برایش محبت اولویت یک را دارد. اولی از محبت خیلی کم میداند و دومی از احترام . اگر یک قلبی محبت زیادی به تو بکند یک بی احترامی ( بی توجهی ) باعث میشود همه محبت هایش توسط تو نقش بر آب گردد.
اگر عزت نفست را بالا ببری بی توجهی خیلی کم ناراحت می‌شوی. اگر از مصاحبت کسی لذت می‌بری و به تو احساس امنیت هر چند نا چیز می‌دهد نگذار که اولویتهای غلط تو او را از تو دور کند.
جالب اینجا ست که هر کدام از آن‌ها خود را محق می دانند.
بعضی از عقلی ها آنقدر پیش میروند که جایی برای محبت کردن نمی‌گذارند ولی کمک کردن را همیشه قبول می کنند. بعضی ها آنقدر عاقل هستند ( عقلشون زیاد است . اطلاعات و معلوماتشون ) که جایی برای قلب و احساس نمی گذارند و عقل براحتی میتواند ادای قلب را در بیاورد.
کسی که خروپف میکنه خودش متوجه نمی شه . کسی که پرخاشگره هم همینطور . به همین علت هست که میگویند بگذارید از بیرون شما را نظاره‌گر باشند.
مشکل اینگونه افراد را برتراند راسل اینطور میگوید ” ما زیاد میدانیم ولی کم حس میکنیم : عاقل پی پل میگشت دیوانه پا برهنه از آب گذشت . قلبی ها اگر بهشون محبت بشه فراموش نمیکنند ولی عقلی ها اگر بهشون بی توجهی بشه ، هرگز فراموش نخواهند کرد .


” سگی را لقمه ای هرگز فراموش نگردد گر زنی صد نوبتش سنگ ”


عقلی ها همیشه طلبکار هستند حتی از خودشون . تکرار را نمی‌توانند تحمل کنند . اجازه اشتباه کردن را بخود نداده و قادر به بخشیدن اشتباه هات دیگران نیستند ، مغرور بوده و هرگز قدم اول را برای آشتی کردن برنمیدارند . کمتر خلاق هستند ولی پشت کار خوبی دارند . بسیار ترسو هستند و هیچگونه ریسکی را قبول نمیکنند. متاسفانه در ازدواج هم یا مثل همسر میشوند یا همسر را مثل خود میکنند، بدین ترتیب وسواس را به خانه میاورند ، هیچ کس را جز خودشان قبول ندارند.

عموخلج

تغییرات
5 3 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest
1 دیدگاه
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
سهراب
میهمان
سهراب
11 ماه قبل

عالی

1
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x